کسی بی خبر آمد ...
مرا دست خودم داد ...
کسی مثل خودم غم ...
کسی مثل خودم شاد ...
کسی مثل پرستو در اندیشه پرواز ...
کسی بسته و آزاد اسیر قفسی باز...
کسی خنده ، کسی غم...
کسی در هم و بر هم...
کسی خنده و ماتم...
کسی ساده ... کسی صاف... کسی در هم و در بر هم...
کسی پرز تزانه...
کسی مثل خودم لال...
کسی سرخ سپیده...
کسی سبز و کسی کال...
کسی مثل تو ای دوست مرا یک شبه رویاند...
کسی مرصیه آورد برای دل من خواند...
من از خواب پریدم...
شدم یک غزل زرد...
و یک شاعر غمگین مرا زمزمه می کرد . . .